لاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی گزاف، پز، رجز، هارت و پورت، عروتیز، کرکری، الدرم[و ]بلدرم چاخان، بلوف آگهی تجاری، اغراق، چرند، فریب
لاف زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، بالیدن، رجز خواندن، نازیدن، منم کردن، آماس کردن، الدرم[و]بلدرم کردن، ال کردن و بل کردن (اله کردن وبله کردن)، کرکری خواندن، یللی خواندن ف
لافزنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فزنی، لاف زدن، خودستایی، گزافه گویی، رجزخوانی، یککلاغچهلکلاغ، اشتلم خودستایی، تفاخر، مباهات، فخرفروشی، ژست، روابط عمومی، مبالغه تکبر
لافزنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رلاتان، مغرور، ازخودراضی، فخرفروش، زبانباز، شیاد، متکبر، مدعی، پرمدعا، فضول، نخودهرآش، بوالفضول، متکبر، مغرور، پرافاده، افادهدار، پرادعا،
لاابالی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود لی بودن، بهخواب رفتن، کشیکرا رها کردن، اهمال کردن سست بودن، سرکار (هنگام کار) بهخواب رفتن، خوابیدن عار داشتن، اکراه داشتن گیر افتا
لافزنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فزنی، لاف زدن، خودستایی، گزافه گویی، رجزخوانی، یککلاغچهلکلاغ، اشتلم خودستایی، تفاخر، مباهات، فخرفروشی، ژست، روابط عمومی، مبالغه تکبر
لافزنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رلاتان، مغرور، ازخودراضی، فخرفروش، زبانباز، شیاد، متکبر، مدعی، پرمدعا، فضول، نخودهرآش، بوالفضول، متکبر، مغرور، پرافاده، افادهدار، پرادعا،
خلاف قانون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات لاف قانون بودن، غیر قانونیت، اشکالقانونی، کار خلاف قانون، کار خلاف قاعده، محرمات رأی غلط، سوءقضاوت، عدم تشخیص بیقاعدگی، بینظمی، هرجومرج، بطلا
تلافیجویانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) لافیجویانه، کیفری، متقابل، تنبیهی، جزایی، برقرارکننده