قبول نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شتن، تکذیب کردن، ردکردن، کأنلمیکن دانستن، نادیده گرفتن، نیست انگاشتن، بر یخ نوشتن (نگاشتن) چیزی
قبول کردن دعویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دعوی، صلاحیت دادگاه رااعلام کردن، قضاوت کردن، رأی دادن، حکم دادن، فتوی دادن، قضاوت کردن، تشخیص دادن خلاصه دعوی را بیان کردن، رای صادر کردن، تسلی
مورد قبول واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال بول واقع شدن، مقبول بودن، باورکردنی بودن، پذیرفته شدن، تأیید شدن
مسئولیت قبول کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ول کردن، تعهد کردن، متعهد شدن، لبیک گفتن، قول مساعد دادن، قول دادن، احساس مسئولیتکردن، التزام سپردن، التزام دادن
ابدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] ابدی، دائمی، همیشگی جاودانه، جاوید، جاودان، جاویدان، سرمد، فناناپذیر، نامیرا، مانا، ماندنی، انوشه لایتناهی، نامتناهی، ازلی، ازلیوابدی دائم، پایند
پذیرا شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پذیرا شدن، قبول کردن، پناهدادن، وارد کردن، معرفی کردن موافقتکردن، پذیرفتن اجازۀ دخول (ورود)دادن، بستری کردن، خواباندن، اتاق دادن، پذیرایی کردن خوشام
قابل تأییدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ید، قابل قبول، مرجح، درخور، شایسته، شایان، مفید مقبول، پسندیده، ستودنی، دلپسند، همهپسند، مطلوب، مرضیه، عالی شایان تقدیر، سزاوارتمجید، ممدوح پذی
قابل سرزنش شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سرزنش شدن، تقصیر را قبول کردن، مسئولیت قبول کردن بهانتقاد گوش دادن سابقۀ خود را خراب کردن، آبروی خود را ریختن