[صفت] قدیمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیمی، کهنه، بیات، باستان، اقدم، تاریخمصرفگذشته، تاریخ منقضی منسوخ، مهجور، نامتعارف مندرس، ژنده، پلاسیده، فرسوده، مستهلک، ناباب، برکنار، استفادهنش
مشعلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سوز، شمع، شمعدان، قندیل، چراغ▼، روشنایی (گازی)، کبریت، روشنکننده فروزه وسایل رساندنسوخت، فتیله، انبر
چراغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی امپ، نئون، چلچراغ، لوستر، جار، شمعدان، روشنایی، نورافکن، پروژکتور، پریموس، بادی سراج، مصباح، زجاجه، مشکات اجزای لامپ: حباب، فیلامان، رشته، تنگست
[فعل] کهنه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان کهنه بودن، قدیمی بودن، برافتادن، ازمُد افتادن، کهنه شدن ترک استفاده کردن
موجودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود وجود، ذاتی، معین، زنده، فعلی، قدیمی باقی، ابدی، جاودان فناناپذیر، متمادی، فراگیر، حاضر معیّن