قمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بندی، بردوباخت، گرو، قرعهکشی، بختآزمایی، لاتاری، شانس، محاسبۀ احتمالات بورسبازی آزمایش، عدم قطعیت شیریاخط، طاس، قرعه، پشک، فال، مسابقه، با
قرار دیگری داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیگری داشتن، مشغول بودن، گرفتار بودن کار دیگریداشتن، اشغال بودن، دردسترس نبودن
قطارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت مترو، قطارزیرزمینی، تراموا، قطاربرقی، مونوریل، قطارشهری، قطار اکسپرس لکوموتیو، لوکوموتیو ریل، خط آهن، راهآهن رییس ایستگاه، لکوموتیوران، سوزنبان ایس
دررأس قرار داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دررأس قرار داشتن، دراوج بودن، بالا بودن، رو بودن، برتر بودن بهقلّه رسیدن، بهاوج رسیدن، انجام دادن، کامل کردن ظهر شدن، آفتاب پهن بودن، روز بهنیمه
مبادرت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، اقدام کردن، دستزدن، راهی شدن، عزم کردن، پیشقدم شدن، عهدهدار شدن، قصد کردن، آمدن، برخاستن، آستین بالا زدن (کردن)، داوطلب شدن، دست بهکار ش
انتقال دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام انتقال دادن، آوردن، بردن، جابهجاکردن، حرکت دادن ازخط خارج کردن[قطار] بار زدن، بار کردن، بار کشیدن، بار گرفتن، منتقل کردن رساندن، تحویل دادن مخا
دروضعیت ناآماده قرار دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یت ناآماده قرار دادن، غافلگیر کردن، غافل کردن، متعجب کردن حواس را پرت کردن شبیخون زدن، توجه را جلب نکردن آب را گلآلود کردن، مغشوش کردن دیر (
ثبات فکری نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام فکری نداشتن، تحت تأثیر قرار گرفتن، تغییر عقیده دادن، بیعزم بودن بازی درآوردن، احمقانهرفتار کردن، احمقانه بودن دمدمیبودن بایک غوره سردیش
متناوب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان متناوب بودن، تکرار شدن، هرفصلتکرار شدن، گردیدن، چرخیدن یکدرمیان قرار گرفتن، پشت هم آمدن تپیدن، ضربان داشتن، زدن [نبض]، کوبیدن تابخوردن، نوسان کردن،