سرزمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام خطه، مُلک، کشور، ارض، قلمرو، دیار، سامان، وطن، میهن، موطن، مرزوبوم کشور، متصرفات، مملکت ◄ سازمان سیاسی وادی، بیغوله باخترزمین، مشرقزمین، مغربز
حیطۀ کارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی سمت، پست، مقام، مرتبه، رتبه، صلاحیت، حیطۀ کاری، قلمرو کاری، حوزۀ وظایف، حیطۀ وظایف، حیطۀاختیارات، حیطۀ اقتدار، مسئولیت، اختیارات، حیطۀ اقتدار
سازمان سیاسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ور، مملکت، دولت▲، حکومت، حکومت (ملی)، دربار، ایالت، اردوگاه، بلوک، ائتلاف، محور، جبهه، نهضت، فدراسیون نظام، حاکمیت، رژیم، سیستم کشور، د
قطعۀ زمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اعت، ملک اربابی، تیول، زمین، باغ، مزرعه، مرتع، دِه، تکهزمین، پارچه، حیاط قلمرو، امارت، سرزمین، املاک خالصه، حکمرانی مستملکات، متصرفات، مستع
کاسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام وزه، گلدان، بطری، شیشه، کریستال محیط شفاف بانکه، لگن، لگنچه، آبدان، آفتابه لگن، بادیه، دبه پارچ، تُنگ، مشربه، قدح، جام، لیوان▼ بطری، صراحی، گل