قفلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ل، دکمه، قزن، دکمه فشاری (قابلمهای)، سنجاق قفلی، دکمۀ سردست [ تزیینات لباس 844] گیرۀ کاغذ، سنجاق سر، گل سَر سوزن، میخ، سنجاق، پونز، گلمیخ، قلاب، ن
قتلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی آدمکشی، خونریزی قتل عمد، قتل غیرعمد خودکشی، انتحار اتانازی فن جنگ
قولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته عده، قرار، قولوقرار، قرارومدار، وعدهووعید، عهد، تعهد، پیمان، میثاق، قرارداد نامزدی، عقد، ازدواج حرف، حرفمرد، لبیک، سوگند اطمینان،
قول دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ل دادن، وعده دادن، لبیکگفتن، عهد کردن، سوگند خوردن، عرضهکردن، اظهار کردن عهد بستن، امضا دادن، چک سفیدامضا دادن، بالش نرم زیر سر کسی
کُشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تن، مرتکب قتل شدن، تباهکردن، اعدام کردن، دار زدن، گردن زدن، تیرباران کردن، مجازات کردن خفه کردن سنگسار کردن، سنگ انداختن بهضربگلوله کشتن، تیر ا
دلسرد شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه سرد شدن، مأیوس شدن، بیشازاینانتظار داشتن، قال گذاشته شدن، دست از پا درازتر آمدن، آرزو به(در) دلِش ماندن، موفق نشدن ناکام ماندن، آرزو بهگور
مسئولیت قبول کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ول کردن، تعهد کردن، متعهد شدن، لبیک گفتن، قول مساعد دادن، قول دادن، احساس مسئولیتکردن، التزام سپردن، التزام دادن
قرارداد منعقد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته قرارداد منعقد کردن، قرارداد بستن، محضر رفتن، محضری کردن، عهدهدار شدن پیشفاکتور دادن پیمانبستن، قول دادن پذیرفتن، موافقت کردن، تواف
ناکام گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه شتن، ناکام کردن، حاجت وتوقع را برنیاوردن، انتظارات را برآورده نکردن، امید کسی را مبدل بهیأس کردن، دلسرد کردن، سرخورده کردن، قال گذاشتن بین