قطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، دریدگی، جداشدگی، انقطاع، گسل، چاک، شکاف مقطع، برش دوراهی قطع اندام (عضو) اختصار پیشگیری ✑ شقاق
قطعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه، یدکی، زاپاس، قلم، آیتم، جزء سازا، جزء سازنده، جزء عامل، عوامل ◄ تأثیر متعلقات، وجوه یکی از، عضو عنصر، مادۀ ترکیبی، مواد متشکله، جزء ترکیبی، افزود
قطعۀ موسیقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، سروده، اثر، اپوس، کار، همراهی، آلبوم، آهنگ، متن ترانه ◄ موسیقی آوازی▼ سونات، اورتور، واریاسیون، سمفونی، کنسرتو، کنسرتو گروسو، کانتاتا، اپرا ا
قطعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال می، قاطع، محرز، مسجل، نافذ، یقین، مطمئن، محض، صِرف، بیچونوچرا، بهواقع، بلاشک▼ روشن، واضح، صریح بایسته، ضروری، جبری، مهم اجتنابناپذیر، ا
اظهارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ، بیان، اعلام قطعی، تأکید، اصرار، تأیید و تصدیق، نظرموافق، نهاد و گزاره، گفته، سخن اظهارنظر قضایی قاعدۀ کلی، اصل گواهی، شهادت، سوگند▼ بیانیه
قطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، دریدگی، جداشدگی، انقطاع، گسل، چاک، شکاف مقطع، برش دوراهی قطع اندام (عضو) اختصار پیشگیری ✑ شقاق
متقارب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ل] متقارب شدن، متمرکز شدن راه کسیرا قطع کردن تمرکز کردن، باریک شدن، باریک بودن رسیدن، احاطه کردن برخورد کردن
جدا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، گسیختن، ازهم گسیختن، قطع کردن، بند ازبند جداکردن، پوست کندن، برهنه کردن آب کردن، باز کردن الک کردن، دستهبندی کردن، طبقهبندی کردن رهاکردن، آزاد ک