قطارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت مترو، قطارزیرزمینی، تراموا، قطاربرقی، مونوریل، قطارشهری، قطار اکسپرس لکوموتیو، لوکوموتیو ریل، خط آهن، راهآهن رییس ایستگاه، لکوموتیوران، سوزنبان ایس
قرار دیگری داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیگری داشتن، مشغول بودن، گرفتار بودن کار دیگریداشتن، اشغال بودن، دردسترس نبودن
قمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بندی، بردوباخت، گرو، قرعهکشی، بختآزمایی، لاتاری، شانس، محاسبۀ احتمالات بورسبازی آزمایش، عدم قطعیت شیریاخط، طاس، قرعه، پشک، فال، مسابقه، با
دررأس قرار داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دررأس قرار داشتن، دراوج بودن، بالا بودن، رو بودن، برتر بودن بهقلّه رسیدن، بهاوج رسیدن، انجام دادن، کامل کردن ظهر شدن، آفتاب پهن بودن، روز بهنیمه
قطارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت مترو، قطارزیرزمینی، تراموا، قطاربرقی، مونوریل، قطارشهری، قطار اکسپرس لکوموتیو، لوکوموتیو ریل، خط آهن، راهآهن رییس ایستگاه، لکوموتیوران، سوزنبان ایس
ترتیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، تسلسل، تعاقب، توالی سلسله مراتب، درجهبندی، درجه، قطار، آرایه، ردیف
ردیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ف، مقام، جا، رتبه، مرتبه، پایه، مکان، درجه قطار، صف▼، سری▼ ارزش، قیمت، پایه، ارج، قدر، مکان منزلت، ارج، جاه، بزرگواری، لیاقت، عظمت، جلال، شوکت، ا
انتقال دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام انتقال دادن، آوردن، بردن، جابهجاکردن، حرکت دادن ازخط خارج کردن[قطار] بار زدن، بار کردن، بار کشیدن، بار گرفتن، منتقل کردن رساندن، تحویل دادن مخا