نزدیکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] نزدیکی، کوتاهی فاصله همسایگی، مجاورت قرابت، خویشاوندی تقریب، برآورد، تخمین بههم نزدیکشدن، تقرب، تقارب، همگرایی، تلاقی، برخورد جماع حضیض
خویشاوندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ویشاوندی، خویشی، همخونی، بستگی، قرابت، تقارب مادرتباری، نظاماجتماعی، شجرهنامه برادری اجداد، آباء، پدران، نیاکان، ولایت، ولی نپوتیسم، آتاویسم سنخیت
محبوبیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دوستداشتنی بودن، جاذبه، افسون، ملاحت، مطلوبیت، دلربایی قُرب دلبری، فریبندگی، عشوهگری، طنازی، اغوا، وسوسه، لوندی، ناز، کرشمه، شارم، جذا
گرایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت گرایش، تمایل، ترجیح، انتخاب روند، میل روند روبهرشد عطف، توجه نیت، روح، مفاد وابستگی، تعهد قرابت، شباهت، تشابه جهت، شیب خمیره، خوی اعتقادات، جهانبی
کاسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام وزه، گلدان، بطری، شیشه، کریستال محیط شفاف بانکه، لگن، لگنچه، آبدان، آفتابه لگن، بادیه، دبه پارچ، تُنگ، مشربه، قدح، جام، لیوان▼ بطری، صراحی، گل