روزهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات زهدار، روزهگیر، روزه، درحال روزه، ممسک، کمتغذیهشده، قحطی زده ناشتا، گرسنه
سترونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت سترونی، نابارآوری، ناباروری، نازایی قحطی ◄ اضطرار استریلیزاسیون، سترون کردن ◄ پیشگیری یائسگی
خشکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی شکی، پژمردگی، پلاسیدگی، بیآبی، تبخیرشدگی، سوختگی احتراق خشکسالی، قحطی، کمآبی، بارش کم اقلیم بیابانی، کویر، بر ِبیابان (برهوت، برهود)، بادی
کمیابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، تنگی، نایابی، فقدان، قلت قحطی، خشکسالی، نابارآوری احتیاج، نیاز