قتلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی آدمکشی، خونریزی قتل عمد، قتل غیرعمد خودکشی، انتحار اتانازی فن جنگ
قاتلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دم قاتل، آدمکش، جانی، مردمکش، بدکار آدمخوار دژخیم، جلاد، مجازاتکننده سلاخ ضارب ◄ اذیتکن
کُشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تن، مرتکب قتل شدن، تباهکردن، اعدام کردن، دار زدن، گردن زدن، تیرباران کردن، مجازات کردن خفه کردن سنگسار کردن، سنگ انداختن بهضربگلوله کشتن، تیر ا
کُشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ُشتن، قتل▼، اعدام، قصاص، تیرباران، مجازات اعدام شکار، ذبح، قربان قلعوقمع، معدوم سازی، تخریب آتش، اتلاف
مرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ومیر، درگذشت، موت، شهادت، احتضار، اجل، فوت، وفات، رحلت، ارتحال، ممات، سقط فنا، مردگی، نابودی، تلف، نیستی، عدم فانی بودن، زودگذری خودکشی، کُشتن،
عمل بیرحمانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یگری، ظلم، توحش، شرارت، ستم، مظلمه، تطاول، دستدرازی، تعدی، زور، قتل، کُشتوکشتار، خونریزی، کُشتن، بیعدالتی جفا، غدر
نذرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب نی، پیشکش، صدقه، بلاگردان، خیرات، خیراتومبرات، دهش مراسم مذهبی ذبح، قربانی، قتل ذینفع نبودن، ایثار اطعام، شله زرد