قانونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ونی، حقوقی، مقنن، شرعی، مشروع، حلال، مباح، روا نافذ، دارایاعتبار، بیشبهه، بهحق، مجاز، رعایتشونده، الزامآور، جاری مطیع مجلسی، مقننه قابل پیگر
قانونی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات نونی کردن، بهطور رسمی شناختن، بهرسمیت شناختن، تصویب کردن، صحه گذاشتن، توشیح کردن، حکم صادر کردن قانون وضع کردن، قانونگذاری کردن، نهادن، مقرر
قانونیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات نونیت، مطابقت با قانون، شناسایی رسمی، رسمیت، صلاحیت، اهلیت، اصالتاللزوم روال دادگاهی، جریان معمول کار دادگاه
پزشکی قانونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی انونی، متوفیات، تشریح، کالبدشکافی، اوتاپسی، تحقیق مرگ ثبتکننده بیوپسی
تعقیب قانونی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات انونی کردن، ادعانامه تنظیم کردن، کیفرخواست تنظیم کردن، دادخواهی کردن، توطئه کردن، دروغگفتن
قانونگذاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات گذاری، تصویب، وضع قوانین، تقنین توشیح، انتشار لایحه، طرح مجلس شورای اسلامی قوۀمقننه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، مجلس خبرگان قانونگذار، عض
بلوغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان لوغ، سن قانونی، رسیدگی، رشد، کبر سن، حق رأی مشمولیت نظام وظیفه ◄ اقدامات جنگی سن تکلیف جشن تکلیف
دفتر حسابداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سابداری، دفاتر قانونی، دفاترپلمبه، دفتر کل، دفتر روزنامه مدارکحسابداری▼ سیستم حسابداری، روش حسابداری، نرمافزار، اصول حسابداری▼ چرتکه، ماشین
قابل اتهامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ام، قابل تعقیب قانونی، قابل پیگرد، قابل اسناد، نسبتدادنی، نکوهیده، محکومشدنی شنیع
صلاحیت قضاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ت قضایی، اختیار قانونی، حققضاوت، رسمیت، اهلیت، حیطۀ کار، حوزۀ قضایی، منطقۀ نفوذ، حاکمیت، حکمرانی تشکیلات قضایی، دادگستری، قوۀ قضاییه، دیوان عدال
خلاف قانون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات لاف قانون بودن، غیر قانونیت، اشکالقانونی، کار خلاف قانون، کار خلاف قاعده، محرمات رأی غلط، سوءقضاوت، عدم تشخیص بیقاعدگی، بینظمی، هرجومرج، بطلا