قاتلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دم قاتل، آدمکش، جانی، مردمکش، بدکار آدمخوار دژخیم، جلاد، مجازاتکننده سلاخ ضارب ◄ اذیتکن
قاتلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دم قاتل، آدمکش، جانی، مردمکش، بدکار آدمخوار دژخیم، جلاد، مجازاتکننده سلاخ ضارب ◄ اذیتکن
مبارزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قابت، زورآزمایی، مسابقه▼، آزمایش، ماراتون، تورنامنت، مجموعۀ مسابقات ورزش دور نهایی، نیمه نهایی، یکچهارم نهایی اُلمپیک، پارااُل
متجاوزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ریمشکن، مهمانناخوانده، حدشکن، متخلف، خلافکار، مهاجم، حملهکننده قاتل
آدم بیشرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی آشغال، باجخور، لوطی، گردنکلفت، شرخر، لات، نامرد، قاتل، دیوانه
[صفت] مجازاتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ت] مجازاتکننده، کینهجو، انتقامجو جلاد، شکنجهگر، دژخیم، میرغضب ستمگر ◄ظالم، مستبد ضارب ◄اذیتکن قاتل بیرحم