تأییدشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص یدشده، مصوب قابلقبول، بهجا، وارد، مسموع، معقول، موجه◄ منطقی، باورکردنی، تأییدکننده
احتمالدادنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال دنی، باورکردنی، پذیرفتنی، قابلقبول، مسموع، معقول، موجه، منطقی راستنما، ظاهراً موجه، حقنما، سفسطهآمیز، غیرمنطقی
تأییدکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال نده، مصدق، گواهیدهنده، مستند، مبنا، وارد، بهجا، محکمهپسند، مثبته، قابلقبول، معنیدار، حاکیاز ظاهراً قابلقبول، ظاهری، راستنما، ظاهراً
منطقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال معقول، عقلایی، عقلانی، مدلل، قیاسی، بههنجار، متعادل، عمیق، وارد، بهجا، قابلقبول، مسموع، موجه، محکمهپسند، تأییدکننده، اثبات کننده استدل