قابلفهم نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن بلفهم نبودن، دشوار بودن، سختبودن، مشکل بودن، ناخوانا بودن، توضیح لازم داشتن، اشکال داشتن رمزی بودن، بهرمز نوشته بودن
قابل انتقالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] قابل انتقال، قابلحمل، پُرتابل انتقالی، ارسالی، اعزامی، فرستادهشده، محمول مخابراتی مبعوث
قابل برانگیختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بل برانگیختن قابل تحریک رام، اهلی، رامشدنی، تشویقپذیر، زودباور، مستعد تشویقپذیر بودن▲
قابل شمارشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد بل شمارش، شمردنی، قابلمحاسبه، قابل سنجش، کمّی، حسابی، محسوب مساوی نابرابر نسبیت درشمارآمدنی شمارهشده، نمرهای انگشتشمار، معدود، قلیل متعدد، بسیار
قابل درکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ک، مفهوم، قابلفهم، فهمیدنی، دریافتنی، معقول، عقلایی، همهفهم، عامهفهم، ساده، ملموس، آسان معلوم، روشن، واضح، عریان، شفاف، صریح خ
غیرقابلدرک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن بلدرک بودن، پیچیدگی، سختی، غرابت، مهجور بودن، دورازذهن بودن، عدم صراحت کلام، ایهام، بیمعنایی، عدمقطعیت آنرمالیته، غریب بودن قاب
قابل انتقالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] قابل انتقال، قابلحمل، پُرتابل انتقالی، ارسالی، اعزامی، فرستادهشده، محمول مخابراتی مبعوث
قابل برانگیختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بل برانگیختن قابل تحریک رام، اهلی، رامشدنی، تشویقپذیر، زودباور، مستعد تشویقپذیر بودن▲
قابل شمارشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد بل شمارش، شمردنی، قابلمحاسبه، قابل سنجش، کمّی، حسابی، محسوب مساوی نابرابر نسبیت درشمارآمدنی شمارهشده، نمرهای انگشتشمار، معدود، قلیل متعدد، بسیار