[فعل] سپری بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سپری بودن، گذشتن، گذشته بودن، طیشده بودن، دوران خودرا تمام کردن، زمانهاشگذشته بودن
[فعل] نو کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان نو کردن، نوسازی کردن، ازنو ساختن، طرحی نو درانداختن، انقلاب کردن تجدید کردن، تازه کردن زنده کردن
[فعل] کهنه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان کهنه بودن، قدیمی بودن، برافتادن، ازمُد افتادن، کهنه شدن ترک استفاده کردن
[فعل] عمیق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عمیق بودن، عمق داشتن، ژرفبودن، تَه نداشتن، گود بودن، دهان باز کردن بهعمق بردن، پایین آوردن
گوشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ت قرمز، گوشتسفید، راسته، فیله، سردست، ماهیچه، ران گوشتگوسفند، گوساله، گاو مرغ، ران، سینه، بال، پا احشا، امعاواحشا، آلایش، دل وقلوه، جگر کلهپاچه، بن
شکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شکار چارپا (شکاربزرگ)، ماهیگیری، شکار پرندگان مراحلشکار چارپا: کولهکش، باد چاق کردن، دید، دوربین کشیدن، پاک کردن، تیراندازی، کولکردن، پوست ک
مخلوق بلندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، زرافه، فیل، غول، سرو، نخل، شمشاد، (شاخ شمشاد)، نهال چیز طویل ◄ ساختمان بلند 209▲
چیز عظیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ه، غول، نرهغول، تانک، نهنگ، فیل، ماموت، دایناسور، کینگکنگ، گولیات
پستاندارانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تانداران میمون، عنتر (انتر)، بوزینه، شمپانزه، گوریل، بابون، اورانگوتان درندگان، بهایم، گربهسانان، گربه▼، شیر، ببر، پلنگ، یوزپلنگ، چیتا، پوما فی