فنون کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ون کُشتی فن، داو، کار، بند، مایه، بدل سرشاخ، بارانداز، فتیله پیچ، کُنده، پل، سرانداز، زیر گرفتن، درو، بزکش، سگبند، مخالف، قوچ
فرونشاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ندن، ستم راندن، سرکوبکردن، خواباندن، خاموش کردن پایمال کردن، در نطفه از بین بردن، تارومار کردن، شکست دادن، درهم کوبیدن تودهنی زدن، دهان کسی را بستن،
ورزش باستانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستانی، ورزش زورخانه، چوگان، شکار، تیراندازی، اسب تازی فنونزورخانه، شیرینکاری، شلنگ، شاطری، زورگری، چرخ زدن، کباده کشیدن، تکپر، تکچرخ وسائل
بازیکنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ورزشکار، یار، پا، رقیب، حریف فوتبالیست، فوتبال▼ کُشتیگیر، والیبالیست، ملیپوش، ژیمناست، دونده، اسکیباز، شناگر، تیرانداز، کمانگیر، کاراتهبا
برقراری صلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) راری صلح، فرونشانی جنگ، آشتی، ترک مخاصمه، آتشبس، متارکه، خاتمۀ درگیری، تعلیق حالت جنگی استمالت، دلجویی، رفع اختلاف آشتیکنان،
سرکوب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ردن، فرونشاندن، ستمراندن (کردن)، فشار آوردن، ظالمانه حکومت کردن، ظلم کردن خلع کردن، بیداد کردن، حق را گرفتن
خاموشکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کننده، کپسول آتشنشانی، آتشنشان، ماشین آتشنشانی آتشنشانی، اطفای حریق، خاموش کردن، فرونشاندن