سستکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ، خواباندن، خوابکردن، تسکین دادن، ملایم کردن، فلج کردن، بی‌حس کردن مانع حرکت شدن، غل‌وزنجیر کردن
ناتوانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ناتوانی، بی‌دفاعی، نارسایی، سستی، ضعف عجز، درماندگی ناشیگری، عدم مهارت کبرسن، کهولت، فرتوتی، پیری معلولیت، قطع نخاع، فلج، ناباروری، سترونی آسیب پذیر
بی‌حسی فیزیکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی فیزیکی، عدم حساسیت فیزیکی، بی‌حسی بدنی، فقدان حساسیت فیزیکی، بی‌حسی، بیهوشی، سستی، تخدیر، ناهشیاری، گیجی، بی‌توجهی غش، فلج، اغما، کوما، نارکوز،
بی‌حس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کردن، بیهوش کردن، فلجکردن، هیپنوتیز کردن، تخدیر کردن، دوا دادن، سرد کردن، سست کردن، ضربه زدن، سیر کردن
علیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ل، افلیج، فلج، شل، لَنگ، درمانده، ناقص، دچار نقص عضو معیوب، ناقص جانباز