فعلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ام شده، عملیات، موفقیت، اقدامات، انجام، کار برجسته، شاهکار، اثر هنری، کار بزرگ، مطلب مهم فتح نمایان، شجاعت مانور، عملیات، تدابیر جنگی کودت
[فعل] سپری بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سپری بودن، گذشتن، گذشته بودن، طیشده بودن، دوران خودرا تمام کردن، زمانهاشگذشته بودن
[فعل] نو کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان نو کردن، نوسازی کردن، ازنو ساختن، طرحی نو درانداختن، انقلاب کردن تجدید کردن، تازه کردن زنده کردن
[فعل] کهنه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان کهنه بودن، قدیمی بودن، برافتادن، ازمُد افتادن، کهنه شدن ترک استفاده کردن
[فعل] عمیق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عمیق بودن، عمق داشتن، ژرفبودن، تَه نداشتن، گود بودن، دهان باز کردن بهعمق بردن، پایین آوردن
بخش جملهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه جمله، نهاد، گزاره فاعل، مفعول، فعل اسم، صفت، فعل، قید مصدر، اسم مصدر، حرف اضافه، ضمیر فعلبسیط، مرکب، لازم، متعدی، معلو
ماهیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود یفیت، چگونگی، چیستی، حقیقت، مائیت، حالت طبیعت، سرشت، نهاد، فطرت، طینت، شخصیت، خوی، هویت، تیپ، نژاد، جنس، نوع بنیه، خصوصیت رنگ، رخسار، مشخصه، شناسه و
موفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل و، گیس، زلف، جعد، طره رنگ و صفات مو: مشکی، پرکلاغی، خرمایی، طلایی، بلوند، روشن، بور، سفید، شرابی، مشکرده، هایلایت ریش، محاسن، تهریش، ریش بزی، ریش پ
متوجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، مواظب، دقیق، بادقت، ملتفت، هوشیار، عمیق، متفکر، آگاه، آشنا مقید، مصمم، سخت مشغول، هوایی، اندیشناک، غوطهور ساعی، پشتکاردار، فعال،
گوشبهزنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تیزبین، سریعالانتقال، هوشیار، هشیار، بیدار، آماده، آگاه، ملتفت، فعال، دارای فعالیت