فشردگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تراکم، فشار، سنگینی، تحمیل، تنگنا، تنگی فشار هوا، هوای فشرده استنوسیس، اختناق، خفگی، خفهسازی، فقدان هوا تنگی نفس، آسم آبگیری، اعتصار، آبلمبو کردن
فشردگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تراکم، فشار، سنگینی، تحمیل، تنگنا، تنگی فشار هوا، هوای فشرده استنوسیس، اختناق، خفگی، خفهسازی، فقدان هوا تنگی نفس، آسم آبگیری، اعتصار، آبلمبو کردن
افشا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط فشا کردن، فاش کردن، پردهبرداشتن، ظاهر کردن، عریان کردن، برهنه کردن لو دادن، آفتابی کردن، افشای راز کردن، رسوا کردن، سرپوش از روی راز برداشتن،
منقبضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد بض، فشرده، کوچکشده، مچاله، تنگ، چسبان، نازک، باریک نحیف، لاغر، نزار، خشک، خشکشده، چروکیده، پژمرده، پلاسیده، لطمهدیده، زوالیافته آبرفته، افشرده ل