فروشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ش، مزایده، شرکتدرمناقصه، بازاریابی، واگذاری، عدم نگهداری، حراج، بازارگرمی رونق بازار، رونق، رواج، بازار گرم (داغ)، خوشبختی تجارت، تاجر، مال
فروش رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فروخته شدن، بهبازارآمدن، دست بهدست شدن، بازار شلی داشتن، تقاضا برایش فراوان بودن، رونق داشتن، رواج داشتن، بازار پیدا کردن، بازار داشتن فرو
فروشندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی زیتور، متعامل، فروشندۀ انحصاری، مونوپولی، کسبه، دستفروش، تاجر، تهیهکننده، امضاکننده
فروشگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی مغازه، حجره، دکه، گیشه، بساط دستفروشی، بنگاه، نمایشگاه، بوتیک، آژانس، شعبه، نمایندگی، صرافی سوپر، بقالی، سوپرمارکت، فروشگاه بزرگ، فروشگاهها
فرشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد گلیم، گبه، جانماز، بساط، بوریا، پادری، تودری، زیرانداز، پشتی، قالیچه، سرانداز، کناره، تخته ذرعونیم مخده ◄ صندلی نقش قالی ◄نگار رنگ فرش ◄سفید 427 ..
فرش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، فرش گستراندن، آسفالت کردن، سنگفرش کردن، پهن کردن، گستردن، انداختن
فروش رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فروخته شدن، بهبازارآمدن، دست بهدست شدن، بازار شلی داشتن، تقاضا برایش فراوان بودن، رونق داشتن، رواج داشتن، بازار پیدا کردن، بازار داشتن فرو
فروشندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی زیتور، متعامل، فروشندۀ انحصاری، مونوپولی، کسبه، دستفروش، تاجر، تهیهکننده، امضاکننده
فروشگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی مغازه، حجره، دکه، گیشه، بساط دستفروشی، بنگاه، نمایشگاه، بوتیک، آژانس، شعبه، نمایندگی، صرافی سوپر، بقالی، سوپرمارکت، فروشگاه بزرگ، فروشگاهها
قابلفروشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ابلفروش، فروشرفتنی، مشمولواگذاری، برای فروش، عرضهشده، رُند بازار فروشنده، آمادۀ فروش، حراجی فروشنرفتنی، بادکرده، ضایعشده فروخته
دخلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی آمد، فروش، وصولی، دریافتی، عواید، عایدات، عایدی، برگشت سرمایه، اجاره، حقلیسانس، رویالتی وصول درآمد، نقدینگی، دریافت صندوق فروش ناخالص، فروش