فرسودهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ژنده، مندرس، وصلهپینه، پاره، پارهپوره، پارهپاره زنگ زده، تجزیه شده مستهلک، تقلیلیافته، کاسته ◄ کاهنده مستعمل، نخنما، کهنه، قدیمی، مورد ا
پس رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پس رفتن، عقب رفتن، عقبنشینیکردن، بیرون کشیدن فرسوده شدن، زوالیافتن
ناامنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اایمن، نامطمئن، لیز، درحالریزش، فرسوده، غیرقابلاتکا آشفته، پرآشوب، ناآرام، بیثبات غیرایمن
ناقصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ص، ناکامل، نارسا، افتاده، نادیده گرفتهشده، جاافتاده، دارایازقلم افتادگی، محذوف تکمیلنشده▼ معیوب، خراب، بدونکمال ◄ ناقص، کم آورده لُخت، تجهیزنشده ک
[صفت] قدیمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیمی، کهنه، بیات، باستان، اقدم، تاریخمصرفگذشته، تاریخ منقضی منسوخ، مهجور، نامتعارف مندرس، ژنده، پلاسیده، فرسوده، مستهلک، ناباب، برکنار، استفادهنش
پیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، مسن، سالمند، فرتوت، بزرگسال، سالخورده، کهنسال [حالت اسمی (کاملمرد، کاملهزن) شخص پیر، پیرزن 133] ارشد، سنی، جهاندیده، کارآزموده، گرموسردِزمانه د