آویزان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کردن، فروهشتن، افکندن، پایین انداختن، آویختن، آویزه کردن معلق کردن، بهتأخیر انداختن، بهتعویق انداختن اخراج کردن، طرد کردن
مشعلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سوز، شمع، شمعدان، قندیل، چراغ▼، روشنایی (گازی)، کبریت، روشنکننده فروزه وسایل رساندنسوخت، فتیله، انبر
تشعشعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، پرتوافکنی، تلألو، تابش، تابناکی، درخشش، درخشندگی، گسیل، نشر، انتشار، برق، رادیواکتیویته، پرتوزایی، انرژی نورافشانی، نورپاشی موج رادیویی، موجک