پایین آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یین آمدن، پایین افتادن، غرقشدن، ارتفاع کم کردن، فرود آمدن، برزمین نشستن، پیاده شدن غروب کردن باریدن، فرودآمدن یا فرود آوردن چیزی بهطور مداوم زوال ی
بهساحل رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یدن، فرود آمدن، پیاده شدن، پهلوگرفتن، ساحل گرفتن، رسیدن▲، ایستادن (توقف کردن)، متوقف شدن، توقف کردن قرار گرفتن، جا گرفتن، لنگر انداختن، مستقر شدن
پرواز کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پرواز کردن، بال زدن، پَر زدن، پریدن بلند شدن، صعود کردن، ارتفاع گرفتن، اوجگرفتن، اززمین بلند شدن، بالا رفتن فرود آمدن سقوط کردن بالنسواری کردن پرید
ورودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورود، ظهور، آمدن، تشریففرمایی، نزولِ اجلال دخول، فرود، ملاقات وصال، حصول، اختتام، نیل، رسیدن، انجام، اتمام، موفقیت تشریف، مَقدَم، قدوم تقرب، حلول،
سقوطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، نزول، فرود، نشیب، غرق، افتادگی، اُفت، تنزل، کاهش افتتحصیلی انحطاط، زوال چیز سقوطکننده، چیز پایینآینده، بهمن، آبشار، باران، چترباز، [◄ هوانورد 27