فروتنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ی، افتادگی، شکستهنفسی، تواضع، خضوع، انفعال، سادگی، بیتکلفی، انکسار، خشوع تذلل، حقارت فردفروتن، آدم خاکی، درویش
فروتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، افتاده، خاضع، حلیم، متواضع، خاشع، افتاده حال، خاکی، درویش
فروتن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فروتن بودن، افتاده (خاضع ...)بودن، غرور را زیرپا گذاشتن، افتادگی کردن، حقیر بودن توجه را جلب نکردن، پرهیزگار بودن، مخفیانه کارنیک کردن، اجتن
تسلیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) م] تسلیم، واگذاری فرمانبرداری، اطاعت، فروتنی حلم، توکل، تقوا رخوت، بیحالی کاپیتولاسیون، انقیاد واگذاری تاجوتخت، چشمپوشی تمکی
[اسم] پاکدامنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات امنی، عفت، عفاف، پاکی، عصمت، معصومیت، بیگناهی، اخلاص، پرهیزگاری، فروتنی امساک، اعتدال خلوص، صافی، قاطینداشتن، سادگی تمیزی، پاکی، طهارت، پاکیزگی
خلوصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت صافی، قاطی نداشتن، همگنی، شفافیت تمیزی، پاکی، طهارت، پاکیزگی مادی، پاکیزگی عصمت، عفت، پاکدامنی، اعتدال، معصومیت، بیگناهی، پرهیزگاری، فروتنی