فروش رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فروخته شدن، به‌بازارآمدن، دست به‌دست شدن، بازار شلی داشتن، تقاضا برایش فراوان بودن، رونق داشتن، رواج داشتن، بازار پیدا کردن، بازار داشتن فرو
آموزشدیدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال باسواد، بامعلومات، تحصیلکرده، درس‌خوانده، بافرهنگ، روشنفکر، فرهیخته، فهمیده، پرمایه، مایه‌دار توجیه‌شده، آموخته باصفت، باز، مدرسه‌رفته دانش
دانافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال فهمیده، فهیم، خردمند، بزرگ، باسواد، تحصیلکرده، دبیر، فرهیخته، محقق دانایان، فرهیختگان، خردمندان، اصحاب رای، خبرگان، پیران قوم، بزرگان، اسا
منتقل(شده)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نتقل(شده)، واگذاری(شده)، تحویلی، فروش‌رفته، فروخته‌شده، واگذارده استیجاری، قابل‌برگشت، انتقال‌پذیر، اجاره‌ای، اجاری، مرهون، قرض‌شده
واگذاردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رده، واگذار‌شده، نگهداری‌نشده، واهشته مورد غفلت واقع‌شده، واگذاشته [غفلت] فروش‌رفته، فروخته‌شده، واگذار‌شده، واگذاری‌شده، هبه‌شده، انتقالی،