رمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ستان، قصه، متل، اثر، درام، روایت▲ اسطوره، افسانه، حماسه، اساطیر، شاهنامه مَثَل، جوک، لطیفه، داستان فکاهی، کمدی، بذله پ
آرمان زندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دگی، مأموریت زندگی، رسالت، وظیفه، مسئولیت، تکلیف، تعهد زندگی، دلبستگیها، یارودیار، معاش، حرفه حرص، غبطه داعیه، غرض، اراده، آرزو، میل (اشتیاق
درمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، علاج، شفا، چاره، مداوا، معالجه، تیمار، دفع، رفع امداد، کمک پرستاری، تیمار خواص دارویی ◄ دارو▼ طبابت، معاینه، ویزیت، تجویز، هنر پزشکی▼ بهبو
درمان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ان کردن، مداوا کردن، شفادادن، بهبود بخشیدن، چاره کردن، بههم آوردن، معالجه کردن، التیام بخشیدن (دادن)
درمان شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، التیام پذیرفتن(یافتن)، التیام پیدا کردن، مداوا شدن، شفا یافتن، بهبود یافتن، خوب شدن، بهتر شدن قابل درمان بودن، چاره داشتن، خوشخیمبودن
اطاعت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام کردن، فرمان بردن، بهجاآوردن، حرف گوش کردن، آب بیاجازۀ کسی نخوردن، بی (بدون) اجازۀ کسی آب نخوردن، رعایت کردن، پیروی کردن، منطبق بودن،
کهتر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ] کهتر بودن، ناخن کوچکۀ کسینشدن، کم آوردن پیروی کردن، دنبالهروبودن، دنبال کردن کم گذاشتن تبعیت کردن، فرمان بردن، اطاعت کردن، تسلیم شدن
منطبق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بودن، پیروی کردن، ساختن، خوردن، سازگاری کردن، سازگار بودن، بهقاعده بودن، خودرا انطباق (تطبیق) دادن، همرنگ جماعت شدن، تسلیم شدن قادربه انطباق (باشرای
دراختیارداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یارداشتن، تحت فرمان داشتن، مسلط بودن، احاطه داشتن تخصیص دادن، تسهیم کردن بسیج کردن بخشش کردن ارائه کردن جولان دادن، دواسبه تاختن لذت بردن، تح
شفا دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی درمان کردن، علاج کردن، برطرف کردن، ازبین بردن، ریشهکنکردن، خوب کردن، معالجه کردن، بهبود دادن پرستاری کردن، تیمار کردن، تروخشک کردن، مراقبت ک