ارتشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کر، سپاه، جیش، عسکر، قوا، افواج سازمان ارتش: ستادمشترک، فرماندهی، نیرو، عملیات، دژبان، پشتیبانی، اردنانس، عقیدتی-سیاسی، اطلاعات
رزمندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) زمنده، جنگجو، مبارز، محارب، پیشمرگ، مجاهد فرمانده، سردار پاسدار▼، سرباز▼، نیروی مسلح▼، پیادهنظام▼، سوارهنظام▼، ناوی▼
نیروی هواییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) وی هوایی، نهاجا هواپیمای جنگی، بمبافکن، شکاری خلبان، فرمانده اسکادران، فرمانده ناوگان، افسر هوایی چترباز
افسر نیروی زمینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام زمینی، سرلشگر، سپهبد، سرهنگ، سرتیپ، سرگرد، سروان، استوار، گروهبان، رتبۀ لشگری وزیر جنگ، فرمانده، افسر، سالار سردار ژنرال، کاپیتان افسر
حکمرانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، فرمانروایی، ادارۀ مملکت (کشور)، مملکتداری، سیاست، سیاستگذاری، راهبری، فرماندهی، امارت، امیری، اتوریته، امامت کنترل، تسلط، غلبه، چیر