ناحیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام حوزه، منطقه، بخش، بلوک استان، فرمانداریکل، ایالت، ولایت، امارت تقسیمات کشوری، تقسیماتجغرافیایی حوالی، نواحی، اطراف، اکناف، مرز، اراضی سرحدی، مرک
کارگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه محل کار، استودیو، آتلیه، مؤسسه، دفتر، اتاق مطالعه، اتاق کار، آزمایشگاه، ایستگاه، محضر، دفترخانه کارخانه، شهرک صنعتی اداره، ادارهجات، ادار
مسئولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ئول دولتی، وزیر، معاون وزیر، صاحب منصب، بوروکرات، دیوانی، مستوفی استاندار، فرماندار، شهردار، بخشدار کارمند، کارشناس، کارمند اداره، اداری م
تسلیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) م] تسلیم، واگذاری فرمانبرداری، اطاعت، فروتنی حلم، توکل، تقوا رخوت، بیحالی کاپیتولاسیون، انقیاد واگذاری تاجوتخت، چشمپوشی تمکی
امر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ن، دستور دادن، فرماندادن، فرمودن، اُرد دادن، امر دادن، امرونهی کردن، ارجاع کردن، مأمور کردن، امضاکردن، منصوب کردن، گماشتن تجویز کردن ◄