فراموشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه فراموشی، نسیان، کمحافظگی، بیخبری، شوریدگی نمکنشناسی لغزش حافظه آلزایمر، دیمنشا یادزدودگی
فراموششدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه فراموششده، فراموش، ازیادرفته، ازخاطر محوشده متروک، رهاشده، واگذارده، مدفون گمنام، بینام، ناشناس مورد بیتوجهی، واگذاشته، قدرندانسته، مسکوت
فراموشکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه ار، کمحافظه، کمهوش، غافل، حواسپرت، بیتوجه عفو شده، بخشنده وظیفهنشناس، نمک نشناس ناسی
فراموش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه اموش کردن، ازیاد بردن، ازخاطربردن، ازخاطره زدودن، بخشیدن، ازگذشته بریدن، محو کردن غفلت کردن، ملتفت نشدن، نادیده گذشتن، بیتوجهبودن فراموش کر
بیتوجهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود هی، ناهشیاری، بیحسیفیزیکی، بیاعتنایی، سربههوایی، فراموشی، سهو، بیملاحظگی، بیمبالاتی، سادهنگری، غفلت مشغولیت، اشتغال، مشغله، مش
نمکنشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی کنشناسی، کفران نعمت، ناشکری، عدم تشکر، نامردی، قدرنشناسی، فراموشی کار بیپاداش، آدم نمکنشناس، نامرد
غفلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود یدقتی، بیمبالاتی، سهو، بیملاحظگی، اهمال، مسامحه، لغزش، تغافل، بیخبری، بیتوجهی، فراموشی آبمالی، فروگذاری، کوتاهی، قصور، فقدانوظی
نابودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، هلاک، تحلیل، ازبین رفتن، مرگ نسخ، ابطال اضمحلال، فساد امحا، تخریب، محو بهفراموشی سپرده شدن، فراموشی تضییع، الغا، لغو ویرانگر، چیز نابودکننده، عام
خطافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ا، اشتباه▼، غلط، نادرستی، سقم، ناصوابی، خلاف باطل، بطالت، امرمحال ناواقع بودن، نابودی، عدم دوری ازحقیقت، انحراف خطای منطقی، تناقض، تناقض در