فراترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ماورا، دور ازدسترس، خارج از بُرد، فراتراز▼ بیش ازحد طولانی، آزگار، متمادی فزون، بیشازحد، فراوان، وافر، کامل، پُر مازاد، زائد، بازمانده، باقیمانده ع
فراتر رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت راتر رفتن، پا ازگلیم خود بیرونگذاشتن، پریدن، اضافه ماندن، شورشرا درآوردن، پررویی کردن پا ازحدِخود بیرون بردن، پا ازگلیم دراز کردن، پا ازدایره بیرون
فراترازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت از، ماورایِ، پساز، بالایِ، آنسوتراز، آنطرفتراز، بالاتراز، برتراز، زیاده، بسی کاملاً در نهایت سلیقه خیلی [بزرگی]، بیشاز
فراستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال فکر، هوش، سرعت انتقال، تیزهوشی، زیرکی، ذکاوت، کیاست، درایت، آگاهی، بینش، بصیرت▼، خِرَد▼، فرزانگی، هوشمندی، فطانت، استعداد، ذوق زیرکی شعور ض
دور (فراتر)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] دور (فراتر)، فاصلهدار، بعید راه دور، ازراه دور، دوربرد محیطی، پایانی، نهایی دورتر، آنسوتر، فراتر، عقب دورترین، منتهاالیه، اقصا (اقصی) خارج ازدید،
مجالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه فرصت، فراغت، تفریح، اوقات فراغت، وقت آزاد، تعطیلی، مرخصی، بازنشستگی، بیکاری، عدم فعالیت نبود عجله، آسایش، استراحت سرگرمی، ورزش امکان، میدا
نجاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، رستگاری، رهایی، خلاصی، خلاص، فراغ، آزادی، استخلاص، حلالیت رهاسازی، استخراج وضع حمل، تحویل، زایمان تسلیم، وارستگی، رهاییازتعلقات دنیوی، مردا
استراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه راحت، آسایش، آرامش، تمدّد، راحت، آسودگی، عدم فعالیت، نشاط بادخور، هواخوری مدیتیشن رفع خستگی فراغت، مجال خواب
آزادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ادی، حُرّیت، حقوحقوق، اختیارات، معافیت، امان، استقلال▼ اختیار پسند، گزینش، خیار، انتخاب خلاصی، رهایی، نجات، فراغت، دوری، خلاص، استخلاص