فرارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ار، گریز، خلاصی، خروج، هزیمت، عقبنشینی، نقل مکان تراوش، نشت، چکه، دررو، حرکت بهبیرون، صدور رهایی، گریز، خروج، نجات تسکین، طفره، اجتناب ضدحم
وسیلۀ فرارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی لۀ فرار، طناب راه فرار، راه گریز، مفر، بیراهه، خروجاضطراری، خروجی، پناهگاه، تدبیر
فراترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ماورا، دور ازدسترس، خارج از بُرد، فراتراز▼ بیش ازحد طولانی، آزگار، متمادی فزون، بیشازحد، فراوان، وافر، کامل، پُر مازاد، زائد، بازمانده، باقیمانده ع
فراتر رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت راتر رفتن، پا ازگلیم خود بیرونگذاشتن، پریدن، اضافه ماندن، شورشرا درآوردن، پررویی کردن پا ازحدِخود بیرون بردن، پا ازگلیم دراز کردن، پا ازدایره بیرون
فراریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی راری، اجتنابکننده، حذرکننده، رویگردان، احترازکننده، کنارهگرفته منصرف متواری، دربهدر، پنهانگشته، پنهانشده متقلب گریزپای▲ فارغ، خلاص
گریختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فرار کردن، جَستن، رَستن، رهیدن، رهایی جستن، خلاص شدن، نجات یافتن، از خطر جستن، آزاد شدن، اجتناب کردن، خودرا رها کردن، آرام شدن رمیدن، آزاد شد
طفره رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زیر کار دررفتن، شانه خالی کردن، اهمال کردن، دم بهتله ندادن، فرار کردن، ترک کردن، سر باززدن، ازسر بازکردن، بهانه کردن، ناز کردن، دررفتن
مبادرت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، اقدام کردن، دستزدن، راهی شدن، عزم کردن، پیشقدم شدن، عهدهدار شدن، قصد کردن، آمدن، برخاستن، آستین بالا زدن (کردن)، داوطلب شدن، دست بهکار ش
رقیق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی رقیق کردن، منبسط کردن، فشار را کم کردن، خالی کردن آبکیکردن، ضعیف کردن تبخیر کردن
مذهبی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کردن، ازخدا ترساندن، باتقوا کردن، بهآیین خدا فرا خواندن، قانع کردن