مذهبی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کردن، ازخدا ترساندن، باتقوا کردن، بهآیین خدا فرا خواندن، قانع کردن
طویل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] طویل بودن، دراز (کشیده) بودن، طولانی بودن دست دراز کردن، تعدی کردن، حق نداشتن، پا ازگلیم خود فرا نهادن
درخطرانداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نداختن، بهخطر انداختن، بهمخاطرهانداختن، تهدید کردن، پااز گلیم خود فرا نهادن
حق نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات نداشتن، بهدست گرفتن، غصبکردن، دزدیدن، تعدی کردن، پااز گلیم خود فرا نهادن، مورد ظلم قراردادن
خودفروشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وشی، فحشا، روسپیگری، معصیت روسپی، زن بدکاره، فاحشه، قحبه، جنده، خودفروش، هرجایی، ◄ زن هرزه