شفاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی فاف، زلال، شیشهای، بلوری، روشن، سفید براق، صیقلی، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، منعکسکنندۀ نور، روشن نازک، حریری متلألی، وهاج، متبلور، مصفا
تخفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف، کاهش، تقلیل، تنزیل، کسر، رقم کاهنده، خدمات رایگان امتیاز، آوانس، ارفاق، آسانگیری تخفیف فروش، جایزۀ فروش، جایزه، پاداش، تخفیف مخصوص، جا
تخفیف دادن [مبلغ]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فیف دادن [مبلغ]، کم کردن، پایین آوردن قیمت، دامپ کردن، منها کردن، کاستن، ارزان کردن ملاحظه کردن، مدارا کردن
داوطلب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص شدن، پا پیشگذاشتن، خودرا نامزد کردن، مایل بودن، راغب بودن ایثار کردن، خود را قربانی کردن، خودرا فدا کردن، بیغرض بودن
قربانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نذر، وقف، زهد، فداکاری، ذینفع نبودن (ایثار) اهدای خون، اهدای عضو نثار، فدا، قربان