فاسدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ناپاک، فاسق، بدکار، منحرف، مخبط، تباه، بیشرم، حیوانصفت، دیوصفت، وحشی، رذل، گمراه، عیاش، بچهباز
فاسد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، ازراهبهدر کردن، منحرف کردن، بیراه کردن، بهبیراهه کشیدن (کشاندن، انداختن)، بهضلالتکشاندن، بدآموزی کردن، فاسد کردن، بهفساد کشاندن، اغوا کر
فسادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت استحاله، خوردگی، اضمحلال نقصان، زوال، کاهش تخمیر قانقاریا، چرک خوره، زنگ مردار، جسد
ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت] ناآماده، بدون آمادگی [این سرفصل: صفاتانسان فاقد آمادگی. درمورد شرایط ناشی از فقدان آمادگی به نارس▼ رجوع شود و درمورد قید مربوط به اقدامات
فاسد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، ازراهبهدر کردن، منحرف کردن، بیراه کردن، بهبیراهه کشیدن (کشاندن، انداختن)، بهضلالتکشاندن، بدآموزی کردن، فاسد کردن، بهفساد کشاندن، اغوا کر
بهتبهکاری کشاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کاری کشاندن، فاسد کردن، بهتباهی انداختن، منحرف کردن، وسوسه کردن