فاسدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ناپاک، فاسق، بدکار، منحرف، مخبط، تباه، بیشرم، حیوانصفت، دیوصفت، وحشی، رذل، گمراه، عیاش، بچهباز
فاسد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، ازراهبهدر کردن، منحرف کردن، بیراه کردن، بهبیراهه کشیدن (کشاندن، انداختن)، بهضلالتکشاندن، بدآموزی کردن، فاسد کردن، بهفساد کشاندن، اغوا کر
فاسد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، ازراهبهدر کردن، منحرف کردن، بیراه کردن، بهبیراهه کشیدن (کشاندن، انداختن)، بهضلالتکشاندن، بدآموزی کردن، فاسد کردن، بهفساد کشاندن، اغوا کر
استفادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فاده، کاربرد، استعمال، مصرف، بهرهگیری، برخورداری، تمتع، کامگیری حقاستفاده، تصرف، مالکیت بهرهبرداری، استحصال، استثمار، استخدام، بهکارگیری
استفادهنکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فادهنکردن، بدون چیزی سرکردن، امساک کردن، چشم پوشیدناز، اجتناب کردن، صرفنظر کردن، پرهیز کردن، پرهیزیدن نگهداری نکردن استفاده نشدن، ماندن، مصرف
بهتبهکاری کشاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کاری کشاندن، فاسد کردن، بهتباهی انداختن، منحرف کردن، وسوسه کردن
منحرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ف کردن، ازمسیر دور کردن، آدرس اشتباه دادن جدایی انداختن بهبیراهه کشیدن (کشاندن، انداختن)، گمراهکردن، فاسد کردن