غیرکافیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی غیرکافی، ناکافی، نامکفی، نامناسب بیکفایت، نالایق، ناکارآمد، ناشی
غیرکافیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی غیرکافی، ناکافی، نامکفی، نامناسب بیکفایت، نالایق، ناکارآمد، ناشی
فارغبالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آسوده، آزاد، فارغ، خلاص، بیکار، بیدغدغۀ خاطر، بیخبر، درمرخصی بازنشسته غیرکشیک، مرخص غیرفعال
بیربطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه نطقی، بیمعنا، بدون کاربرد، بیجا، بیراه، قراردادی، اعتباری، دلبخواهی، نامربوط، اشتباهی درپرانتز غیرعملی، غیرکاربردی، تئوریک بیاساس، بیجوهر، بی
قلیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد م، معدود، اندک، مختصر، پایین، نایاب، نادر، انگشتشمار، کمیاب، ناچیز، کمجمعیت بخیلانه ناکافی، غیرکافی، بخورونمیر تنگ، محدود چند، اند، اندی نهچندان ز
نرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ُل، لطیف، ناز، ملایم، تسلیم، خمیری، ابریشمی، ابریشمین، آبلمبو، منعطف▼ آبدار، لذیذ ◄ خوردنی لزج، سیّال، اثیری، مایع فنری، کِشآمدنی اسفنجی، ا