دارای علم غیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب علم غیب، دارای قدرتفراروانی، غیبدان، غیببین، پیشبینیکننده پارانرمال، پاراپسیکولوژیک
منفعلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت منفعل، بیحال، بیاراده، مفعول▲ ساکن، بیحرکت، بیجنبش، بیجان، بیرمق، کمتحرک، سست، ضعیف، کرخ، کرخت، خوابرفته، بیحس، لخت، مرده اجرایی قابل-، ، -
مغایرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه غیر، دیگر، ضد، عکس، سوا، مباین، متغایر، خلاف، متضاد، مانعةالجمع، متفاوت علیه، مخالف، متضاد، ناسازگار غلط، منفی طرفدیگر، مقابل متقابل غیره، جز آن،
خلاف قانون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات لاف قانون بودن، غیر قانونیت، اشکالقانونی، کار خلاف قانون، کار خلاف قاعده، محرمات رأی غلط، سوءقضاوت، عدم تشخیص بیقاعدگی، بینظمی، هرجومرج، بطلا
مغایرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] مغایرت، دیگر بودن، فرق غیر، دیگر، دیگری، غیره، جز آن، جز او فرق، تمایز، تفاوت، فقدان ارتباط مخالفت، ضدیت تضاد، اثر متقابل تصادف، برخورد ناسازگاری