غیرقانونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غیرقانونی، خلاف قانون، نامشروع، غصبی بیقاعده، نامنظم، بیرویه قدغن، حرام، ناحق منسوخ قابل اتهام
غیرقانونی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غیرقانونی کردن، ازحقوق بیبهره کردن، قدغن کردن، مجازات کردن، لغو کردن
دارای علم غیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب علم غیب، دارای قدرتفراروانی، غیبدان، غیببین، پیشبینیکننده پارانرمال، پاراپسیکولوژیک
خلاف قانون بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات لاف قانون بودن، غیر قانونیت، اشکالقانونی، کار خلاف قانون، کار خلاف قاعده، محرمات رأی غلط، سوءقضاوت، عدم تشخیص بیقاعدگی، بینظمی، هرجومرج، بطلا
حرامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ، قدغن (غدغن،غدقن)، قاچاقی، تحریمشده، جلوگیریشده، غیر قانونی، تابو، ناگفتنی ناروا، ناشایست، بیجا، ناشایسته، منکر، نامشروع، خلاف شر
بدونمجوزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات جاز، عدوانی، تأیید نشده، غیر قانونی، غصبی، غصب شده، دزدی، مفروض، اشغالی، اشغالشده، بهزورتصرفشده، تصرفشده، متصرفه، متصرفی
غیرقانونی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غیرقانونی کردن، ازحقوق بیبهره کردن، قدغن کردن، مجازات کردن، لغو کردن
توطئهآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آمیز، پنهانی، نهفته، مخفی غیرقانونی، خیانتکارانه، خائنانه