تسلط داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شتن، غلبه کردن، ریاستکردن، برگ برنده داشتن، روی انگشت چرخاندن، تحت انقیاد درآوردن مستبد بودن
پیروزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل نصر، نصرت، فتح، غلبه، استیلا، شکست دادن، شکست، انقیاد، حمله ورود بُرد، مات دستاورد، بُرد، سود شاهکار، کار خارقالعاده
سرنگون ساختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل اختن، برانداختن، منقرضکردن، باعث فروپاشی چیزی شدن، تفوق داشتن، غلبه کردن، تحت انقیاد درآوردن
بزرگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت بزرگی، عظمت، درشتی، اندازه بینیازی، کاملبودن بسیاری، فراوانی، وفور اغراق بینهایت مقدار، کمیت، درجه وسعت، فضا زور، توان توانایی، تأثیر تورم، انبسا
برتریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، مهتری، بزرگی، بالایی، بالادستی، امتیاز، ارشدی، علو، والایی، کمال تمایز، ارجحیت، انتخاب برتر، اولویت، ترجیح، اهمیت، انتخاب جلو بودن، تقدم [در زمان]