غریزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ریزی، شَمّی، حسّی، حدسی، غیراستدلالی، غیرمنطقی مطلق ذاتی سفسطهباز عرفانی، ادراکی، شهودی، فیالبداهه ◄ فلسفی
غریب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ودن، آنرمال بودن، هوس، وسواس، عدم تعادل روانی جبهه گیری
غایبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام غایب، مفقود، ناپدید، غیر مقیم بدون نماینده گریزپا، فراری، گریزان، گریخته غیرموجود مستثنی، بیرونگذاشتهشده، خطخورده، محروم، مستثنی نایاب، کمیاب
غایب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام بودن، شرکت نکردن، حضورنداشتن دور ماندن، دور بودن، دوری کردن جایش خالی بودن حضور نیافتن، غایب شدن، بیرون آمدن، ترک کردن، غیبت کردن، نرفتن ناپدید
غیرقابلدرک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن بلدرک بودن، پیچیدگی، سختی، غرابت، مهجور بودن، دورازذهن بودن، عدم صراحت کلام، ایهام، بیمعنایی، عدمقطعیت آنرمالیته، غریب بودن قاب
جداییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ق، هجر، مهاجرت، هجران، فراق، غربت، غریبی، بُعد مسافت، دوری، فاصله تباین، دوگانگی، اختلاف، نفاق متارکه، طلاق، بیوگی انفصال، جداسازی▲ مفارقت
غیرطبیعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ال، ناهنجار، بیقاعده، غیرعادی▲، استثنایی، خلاف قاعده، عجیبالخلقه، عجیب، شگفتآور، اجقوجق، عجیب و غریب، ناهمگن منحرف بیتوجه، حواسپرت، سبکسر، مجن
بیکسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ها، تک و تنها، یکه، یکهوتنها، غریب، دورافتاده از وطن، رانده▲ بدون حامی، بدون دوست، بدون خویشاوند پریشان، متروک
خوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام وب، دارای خیر و برکت، نیکو، مثبت، غریب، مفید مطلوب، استثنایی، ممتاز، اعلی▼، نفیس، مرغوب، ارزشمند▼، قابل توجه لذیذ، مطبوع، لذتبخش نغز، بد