منبسط کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ردن، بزرگ کردن، بسطدادن، متورم کردن، پُف کردن، باد کردن بالا بردن کشیدن، دراز کردن رویهم گذاشتن، جمع کردن وسعت بخشیدن، توسعه دادن، گسترش دادن، زیاد
لاف زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، بالیدن، رجز خواندن، نازیدن، منم کردن، آماس کردن، الدرم[و]بلدرم کردن، ال کردن و بل کردن (اله کردن وبله کردن)، کرکری خواندن، یللی خواندن ف
مبالغهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مبالغه، دست بالا گرفتن، بزرگنمایی، خوشبینی غلو، گزافه، اغراق افراط، زیادهروی، عدم اعتدال گزافهگویی، رجزخوانی، لافزنی چاپلوسی خودبزرگبی
اغراقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط راق، مبالغه، غلو، بزرگنمایی، تورم، آگراندیسمان، تأکید مؤکد افراط لاف، چاخان، فخرفروشی، لافزنی جنجال، یککلاغچهلکلاغ، هیاهو، سروصدا، جاروجن
آبوتابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه طنطنه، قلمبهنویسی، اغراق، عبارتپردازی، غلو، مبالغه، زیادهروی