غلظتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی لظت، حالت نیمه‌مایعی، آبگونگی، آبگونه‌وار بودن، گران‌روی، چسبندگی▼
تسلط داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شتن، غلبه کردن، ریاستکردن، برگ برنده داشتن، روی انگشت چرخاندن، تحت انقیاد درآوردن مستبد بودن
تراکمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی م، انبوهی، غلظت، جمود، سختی (سفتی)، استحکام، قوام، انسجام، یکپارچگی کُلُفتی، ضخامت، نفوذناپذیری دانسیته، وزن مخصوص، چگالی، جرم حجمی مجموعیت،
پیروز شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل دن، فتح کردن، غلبهکردن، مستولی شدن، استیلا یافتن، به‌دست آوردن سرنگون ساختن▼، شکست دادن▼ سالروز نگهداشتن لاف زدن
تمرکزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی جمع‌شدگی، یکپارچگی، ادغام، غلظت انجماد، قبض، انعقاد، قوام، دلمه شدن، لخته شدن، رسوب، ته‌نشین، ته‌نشست تبلور، تحجر، تبدیل به‌سنگ، استخوان‌شدگی
آبگونگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی آبگونگی، مایع بودن، سیالبودن، چسبندگی، غلظت نمناکی، خیسی، رطوبت مکانیک سیالات، ئیدرولیک، هیدرولیک، هیدرودینامیک، هیدرومتر، اصل ارشمیدس تبدیل