لایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد غشاء، قشر، فیلم، غلاف، چینه، پوسته، رگه، لا، درز، رگ ورقه، نازُکه، صفحه▼ سکو، عرشه، کف، طبقه، اشکوب فلس، پوست لایی آبطلا، آبنقره، آب-، لاک، لعاب،
آبکش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی غرق آب کردن، خیساندن، خیس کردن، آغشتن، آلودن، غرقه کردن، غرق کردن، بهزیر آب بردن، مستغرقکردن
پایین آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یین آمدن، پایین افتادن، غرقشدن، ارتفاع کم کردن، فرود آمدن، برزمین نشستن، پیاده شدن غروب کردن باریدن، فرودآمدن یا فرود آوردن چیزی بهطور مداوم زوال ی
تلف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، جان کسی را گرفتن، غرق کردن، سوزاندن، له کردن، قربانی گرفتن