تصفیه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه کردن، تقطیر کردن، پالودن جدا کردن، غربال کردن، صاف کردن زدودن
تمیز دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تمیز دادن، فرق گذاشتن، تفاوتگذاشتن، تشخیص دادن غربال کردن، سواکردن، جدا کردن، گلچین کردن، دستچین کردن
جداسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زی، انفصال، فک، انقطاع تفکیک، انفکاک، دستچین انتزاع رهایی، آزادسازی انزوا، گوشهگیری تحریم، بایکوت طرد، دفع تصفیه، تقطیر تفریق مصادره جابهجایی، انت
جدا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، گسیختن، ازهم گسیختن، قطع کردن، بند ازبند جداکردن، پوست کندن، برهنه کردن آب کردن، باز کردن الک کردن، دستهبندی کردن، طبقهبندی کردن رهاکردن، آزاد ک