تصفیه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه کردن، تقطیر کردن، پالودن جدا کردن، غربال کردن، صاف کردن زدودن
تمیز دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تمیز دادن، فرق گذاشتن، تفاوتگذاشتن، تشخیص دادن غربال کردن، سواکردن، جدا کردن، گلچین کردن، دستچین کردن
خارجیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، بیگانه، اجنبی، فرنگی، تبعۀ خارجه، ناشناس، غیر، غریبه، غریب، غربتی، آواره، پناهنده، کوچکننده بیگانگان، اغیار، اجانب، اَتباع خارجه(بیگانه، خارجی)،
جداسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زی، انفصال، فک، انقطاع تفکیک، انفکاک، دستچین انتزاع رهایی، آزادسازی انزوا، گوشهگیری تحریم، بایکوت طرد، دفع تصفیه، تقطیر تفریق مصادره جابهجایی، انت