اشتباهی گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ی گذاشتن، گم کردن، درجای عوضیگذاشتن، درجای غلط (نامناسب) گذاشتن (قرار دادن)، جای چیزیرا فراموش کردن
اشتباهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، اشتباه گرفته، نادرست، عوضی، قلابی، غیرواقعی دارای اشتباه، مغلوط سهوی، عمدی غلطانداز، فریبنده فریفته، گمراهشده ◄ دراشتباه، نیاموخته شیا
افراطیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ندرو، رادیکال، متعصب، غیور، دوآتشه، قاطی، عوضی هوسباز، بلهوس، منحرف بنیادگرا، ایدهآلیست، آرمانگرا رؤیایی، آدم رؤیایی، دُنکیشوت، مضحکه ع
مغشوش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم وش کردن، بههم ریختن، آشفتهکردن، آشفتن، ازشکل انداختن، بدشکل کردن، تکان دادن، حرکت دادن بههم ریختن اوضاع، مداخله کردن، مانع شدن گم کردن، درجای عوضی