عامیانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نه، محلی، ولابتی، دهاتی عوامانه، عوامپسند، ساده، مبتذل
افشا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط فشا کردن، فاش کردن، پردهبرداشتن، ظاهر کردن، عریان کردن، برهنه کردن لو دادن، آفتابی کردن، افشای راز کردن، رسوا کردن، سرپوش از روی راز برداشتن،
زشتی کلامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه م] زشتی کلام، زمختی سکته خامی، نقص صدای ناهنجار عدم صراحت كلام زبان عامیانه غلط دستوری طولوتفصیل ضعف کلام اغراق، آبو
مبتذلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی پست، پیشپاافتاده، بازاری، عوامپسند، عامهپسند، چیپ، عامیانه، عوامانه، متداول، معمولی کجسلیقه، بدسلیقه، سادهپوش همهجایی، عوامفریب
عادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم عی، نمونه، نوعی، معمولی، طبیعی، منطبقشده، منطَبَق روزمره، متعارف، عامیانه، متوسط پیشپاافتاده، قابلاغماض، بیاهمیت عوامانه، عامی، میانحال، متوسطال