علّیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت فت] علّی موجب، موجد، ایجادکننده، آفریننده، پدیدآورنده، زاینده، مولّد بانی، باعث منجر مؤثر ضروری، واجب، اجباری، الزامی، وادارکننده، اصلی، باارتباط، م
نهاد علمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال می، آکادمی، فرهنگستان، وزارت علوم، موسسۀ تحقیقاتی، مدرسه
بازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل باز، گشاده، گشوده، مفتوح، فراز درمعرض دید، بازاری، علنی، دردسترس یا در معرض دید همگان، سرگشاده، بی‌حجاب، آشکار بدون مانع، بی‌حفاظ دایر، جاری، فعال، م
ظاهریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] ظاهری، آشکار، صوری خارجی، بیرونی قابل رؤیت، علنی، ظاهر، مرئی، پیدا، آشکار قشری، سطحی ◄ کم‌عمق خوش‌نما گول‌زننده، فریبنده نمایشی، آکروبات، عاری
پیدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی درمعرض دید، پدید، پدیدار، معلوم، محسوس، مشهود، قابل مشاهده، قابل تشخیص، ملموس، بارز، هویدا، آشکار، ظاهر، ظاهری دروغی، تحریف‌شده، هجوآمیز، مستتر
نام‌گذاری شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نام‌گذاری شده، نامیده، ملقب، موسوم، معروف به اسمی، مربوط به‌اسم، مسما، بامسما علنی، سرگشاده
رأیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام نظر، رأی مخفی، رأیعلنی انتخابات، نظرخواهی، همه‌پرسی، نظرسنجی، رفراندوم، مشورت با مردم، رأی‌گیری، شمارش آرا جلسۀ علنی، غیرعلنی ورقۀ رأی د
