جلب توجه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وجه کردن، علاقمند کردن، الهام کردن، بهذهن کسی آوردن مرئی بودن، پیدا بودن مهم بودن اعلان کردن، منتشرشدن دست تکان دادن، ایماواشارهکرد
دوستدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی عاشق▼، وفادار، فداکار، هوادار، علاقمند (علاقهمند)، ارادتمند، بتپرست، پابند، دلبسته، عاشقپیشه، عشقی، مرید، مشتاق دلسپرده، دلداده پا[
طرفدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دار، هواخواه، پوزشخواه، حافظ، حامی، پشتیبان، پشت، پناه، پشت و پناه، محافظ، فریادرس، دادرس، نگهدار، پاسدار، ملجأ وکیل مدافع، وکیل دعاوی، شاهد، ن
سینمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ا، هنر سینما، سینماتوگراف فیلم سینمایی، فیلم، کارتون، انیمیشن، مستند، کوتاه، داستانی، صامت، ناطق، ویدیوکلیپ، نماهنگ هنر تئاتر پروژکتور، آپارات،